نسیم بادصبا خوش خبـر باشی زیار منم
صبوری جانم گرفت عاشق بی قرار منم
جان تازه کنـم صبحدم گر سویم آیی
خوش رویم هر دم بجمال زین گران بار منم
سرخی لاله زغنچه نیست کز شکفتن است
بشکفتد دل ما هـمچو غنچه سینه پار منم
خوش باش و ترنم عشق و سرور بسرای
مدح تو گفتن سر بسـر چـاروناچار منم
حاصل عمرم شد تباه در ره سرحـلقه عشق
سرداب شد دلم که سر در پیـش سردار منم
بغض زبخت حنجر درید کشم رخت سوی او
سر زلف بنـگر به فیض منصور سـربدار منم
عنبـر افشان باشد کوی دوست سرخوشم
مهـدی زغم ات رهایی نبود غمگین سالار منم
سلام. خیلی با شعر میانه خوبی ندارم ، به این دلیل
http://purpirar.blogsky.com/All-In-One-Page