تو سپهسالاری؛
تو امیری؛
تو،
از شما، بزرگتر است
آنقدر که،
بزرگی خدا، تو دارد.
آنگاه که نگاهم بودی!
التهاب زمان،
در بوم زندگی از التیام جراحت
جوانه میداد
اکنون خسته تر از همیشه،
ریشه ام از
شانه های خشکیده ی تنم می چکد.
بپاخیز
تنها خدا،
تنها، خدا می ماند و
تنهایی ام
تنها