سهره ای بودم بی شهره
در پی دانه ی ابکاره.
ناله ی من خانه نداشت.
دانه ی من سفره نداشت.
دِیر تنگ!
تُنگ بوزه ی من سرخ بود
...
چرا؟...
بد پوزه، آغازه ی کفش هایم را
سیاه
بخاک ماسید
...
من که؛
پاهایم در سرای سپید
جا خوش کرده بود
...
و دستهایم!
تنِ گُر گرفته ام را تا وادی ایمن
چه غریبانه می کشید
...
به خواب اندر شدگان
بشنوید
بانگ سبک گام سپید را
زردی در سـرخی گــم میشود ... دلــها در آتش سـرخ میـشود
این چهارشنبه بهانه ایسـت تا دلـــهای آتش گرفته خاکــستری شـوند
.
.
خیلی خوشحالم به وبلاگتون سر زدم و از مطالبتون حتما استفاده خواهم کرد.
با کارت پستال و اسمس های عید نوروز - تزئینات سفره عید و 4شنبه سوری بروزیم
به سایتمون تشریف بیارید : سایت فتوکده آمار ورودی خوبی از گوگل دارد که میتونید با لینک کردن سایت ما رتبه و امتیاز خوبی برای وبلاگ خود کسب کنید
لطفا ما رو به نام : کارت پستال و عکس لینک کنید و به ما نیز اطلاع بدید
سلام و درود
تا دلت به لحن مرغکان ، اسیر می شود
ناگهان هوا چقدر دلپذیر می شود
با افتخار دعوتید به نقد و خوانش غزل "هدهد".