هبوط خدا
"خدا نزدیک تر از رگ گردن"
اشرف انزال بود
ازلی بود
ابدی شد به:
طردی که
به پای من تردید داشت.
و پوست انداخت.
درکم کن
با چیدمان
ساده ی واژه ها.
شاید:
شانه ها سنگین تر
دست ها دراز تر
پا ها کوتاه تر
ولیکن
شعله در هونگ
جمله در آهنگ
حمله در آونگ
فاصله ای داشت با من و تو.
فاصله که می آید وسط
قربت تا چه اندازه علی السویه می شود