زخم های آهسته

مهدی حاجی اسمعیل لو

زخم های آهسته

مهدی حاجی اسمعیل لو

فنا


مرکز نسیم دلها شدم.

آنجا بسوی هیچ رها شدم.


روزی که احساس گرم ترین

نگاه ها را داشتی،

می رفتیم بچینیم از زندگی خاک سرد را.


زمان بر سر ما هیچ آورد.

تو چیدی نگاه نگران، من به تماشای خزان.


مرگ بیرون آید از کفش ها،

چه پرتو خاکی بر سر فرار حاشیه ریخت؟


هجوم سایه، شیاری از پریدن ها،

ته هوش تاریکی بود. 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد