زخم های آهسته

مهدی حاجی اسمعیل لو

زخم های آهسته

مهدی حاجی اسمعیل لو

ساحلِ مرفه

وا دادم، بامی،

در دامی.

کودکی ام بود، عاری از مخ

پیری ام، کودکی میشود زمخت


این منم؛

بشر، تمام قد ایستاده

تاریخ را.


مرگ آبشخور زندگی، وعده ی

غده ای بی عده،

و این یعنی داشتن یک نقطه.


آفرین بر تو ای خاک!

هیبت مردانگی پوریای ولی

در آغوش گرفتی،

پیکر نحیفِ خبیث من، اما

در آغوش، خاک گرفت.


خوش خیالیِ ساحل مرفه،

به جهنم.

جاذبه اش،

آویزه ام را

به صخره های تیز از موج دریا

نخواهد گسست.




نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد