-
بلوغِ درد
1392/08/12 18:56
اساسم اگر، عصایم نشود ایستاده خواهم مُرد. و برای مرغ هوا می پاشم دانه ای در سقف سر، تا که فکر، بلع نکند توتیای نارس را. در صفای اذهان این بـلیغ ترین بلوغِ دردیست که در باد هوا، هوا خورده، نمی شود. http://www.shereno.com/profile.php?op=show&uid=38785
-
آزادی
1392/08/08 13:34
در آسمان آزادی ارتفاع پَست کنید زیر فشار می شکند نای نی آزادی در شهر، گویش نی شکسته ای می ماند بی اندام که بعد از مرگ، سازِ سپید مژگان تو را نگون بخت می کند و چرک آلود ترینِ حصیر، در حسرت آفتاب، ژاله می سوزاند. . . . پ.ن آزادی عریان نیست آزادی ورای حجاب نیست آزادی در له شده ی حق الناس نهفته است آزادی حقوق است...
-
درد خیابانی
1392/08/04 00:03
دنیا را به گردن خواهم آویخت تا گور دنیایی که به خاک کشدَم می کشم تا خاک گور گواهَم شو خاکسپاری را درین گود بی گور و بی گود، که گورزا نَمی رَم هرگز ای لاخ وُ لاشِ لابیده در حریر اهرمن لاخ وُ لاش، لات می بَرد لاابالی مکن لااقل درین لایحه. لادنِ کوته گرچه نیستی ولیکن لاشبرگ، نه بیهوده باش. فضل لافیدن تو را چه سود هرزه...
-
فریاد
1392/07/30 18:20
آتش را، باران می زنم تا که خاکستر کنم شعله های غریب را http://www.shereno.com/profile.php?op=show&uid=38785
-
جسارت آهوان
1392/07/28 22:20
فعل گرفتن بد جوری دلم را گرفته رهایی، ... آه گویی این غروب را طلوعی نیست در مراتع از آهو خبری هست؟ دل گرفتنی ست اما، مبتلا شد به داد و ستدی ناروا. چشم آهوان تا خیالِ مراتع می رفت، علف ها، هرزه گردی را در هرج می آمیختند. نام مردی، در قفس گرفت، نامردی ستاره ی هرمزِ هر ماه. سوختن ها هزاربیشه من است. به یک شاخه گل، هضم...
-
غروب در طلوع
1392/07/22 09:43
وهم دل انگیز غروب را از گیسوان شب برچینید من در زلف پریشان سحر غروب خواهم کرد خزان، در تاراج خواهی خود، مرده بود تارتن تارِک دار نیست تب در حصار تبلور می زیست من در طلوع، غروب خواهم کرد http://www.shereno.com/profile.php?op=show&uid=38785
-
پیچاک
1392/07/18 20:43
در شبی، سکوت، آمد پیش. واژه ها را پیچاندم تا به کسی فکر نکنم فکر، مرا دُور زد سر پیچ مستقیم رفت؛ سقوط ... http://www.shereno.com/profile.php?op=show&uid=38785
-
قفس
1392/07/08 09:09
برای پرواز دلم آسمانی شده قفس باز نیست شاید سخت نزدیک آرام گیرم http://www.shereno.com/profile.php?op=show&uid=38785
-
نامی که خط خورد
1392/06/22 17:50
به حباب نگران لب یک رود قسم نه تو می مانی و نه اندوه و نه هیچ یک از مردم این آبادی ........... ولی باید نوشت. . . . نامیکه روی چک بازی جام حذفی میکرد وانحنای امضا در فراموشی خطوط بیرنگ خط میخورد قلبم بی محل ماند و نامت برگشت خورد. و روی فاصله ایکه از عبور هیاهو به جا مانده بود عودت داده شد با پرتاب. وتو نمی دیدی. اما...
-
فاصله
1392/06/16 22:02
هبوط خدا "خدا نزدیک تر از رگ گردن" اشرف انزال بود ازلی بود ابدی شد به: طردی که به پای من تردید داشت. و پوست انداخت. درکم کن با چیدمان ساده ی واژه ها. شاید: شانه ها سنگین تر دست ها دراز تر پا ها کوتاه تر ولیکن شعله در هونگ جمله در آهنگ حمله در آونگ فاصله ای داشت با من و تو. فاصله که می آید وسط قربت تا چه...
-
پیش پای تو
1392/06/14 16:22
وقتی از انتظار، خاکستر قلبم پیش پای تو اوج گرفت طرلانی که از شانه های شب برخاسته بود نور را از خورشید ساحل را از دریا قله را از کوه شکار کرد. رسیدن ات با خاکستر قلبم دود شد، رفت هوا.
-
خواستن تو
1392/06/13 13:46
شعر یعنی سیاهی قلم شعر حس واژه احساس شعر گل پونه و یاس شعر حجم خیال حساس شعر طراوت اندیشه آس شعر تحفه حرف الناس شعر یعنی آهی زدلم لیک اگر بخوانی تو! شعر یعنی خواستن تو
-
فریب
1392/06/11 13:51
اگر تو مرا ببخشی یا که نبخشی خیالی نیست بخشیدن یا نبخیشدن تو قاضی را فریب نخواهد داد
-
دماغ فیل
1392/06/10 13:44
اگر فیل دماغ عمل میکرد هیچ دلیلی وجود نداشت تا تو از دماغ فیل بیفتی
-
غربت
1392/06/10 12:23
مقصر تو نیستی هفت پشت غریبی از چشمان غربت آب میخورد
-
آشنا و دل
1392/06/10 12:19
آشنا ندیدم، که غریبی کنم دل نبستم، که دل فریبی کنم سهم من از آشنا و دل چه شاید غریبی، یا که دل فریبی کنم
-
بدرقه
1392/06/10 06:35
وقتی میروی کوه تا دور دست ها تو را بدرقه خواهد کرد که شاید یک لحظه برگردی
-
مسافرباش
1392/06/07 23:57
هرچند که میروی برگردی یا برنگردی لااقل مسافرباش پل سفر هرگز پشت سر مسافر خراب نمی شه ولی؛ انتظار نداشته باش آبادیِ پشت سرت ویران نشه
-
آفتاب
1392/06/07 14:43
من ازخوی، شهر آفتابگردانم. دیرگاهی ست پشت ذهنم دیواری کشیده ام به امتداد عمری که گذشت. دیار دور مانده زمن. نردبانی که خیال میکرد دیوار، رشته ی هجر زندگی بود، امشب به آبادی کودکی ام سرک می کشد. شبانه بهتر است! فانوس اهالی روشن تر، کابوس خاطره ها خفته. مقصر تو نیستی هفت پشت غریبی از چشمان غربت آب میخورد. آنگاه که؛...
-
شوق نگاه
1392/06/05 17:20
شوق نگاهم با خیال تو آویز شد آن شب که وصال ما دستاویز شد جهان آلوده ی ذهنی نا پاک در خلوت خود نمی گنجد این خاک طرحی دگر باید ریخت زین همه انگار بهت زده خاموش ماند از پس این دیدار آواز سکوت درهم آمیخت با اوهام باید شکست نقش زوال این خیال خام مرو ای دوست زبرم صبوح اینجاست درین دریای طوفانی کشتی نوح اینجاست اگر تو مرا...
-
با من
1392/06/03 13:05
من نمی گویم خدا با من است یا که خدا هم با من است. من میگویم: خدا با من هم هست.
-
چه
1392/06/01 10:39
چه اشک ها از تو دیدم چه، آویزان از چشم هات چه، نگران در پلک هات چه، لغزان به گونه هات چه، چقدر بگم از اشک هات چه، مثل اشک هات زیباست
-
ادب
1392/05/31 10:51
ما را ادب اولین کمال و آخرین کلام است به دیده جهان بدین مصور و شهره نام است ادب آموزی ز بی ادبان نقل هر مکان است شده بحر شعر و ادب این سخن جان است
-
تاراج خواهی
1392/05/23 10:07
زندگی من سخت است. همیشه بی تخت و دور از هر بخت است غصه را درد من افسرده کرد گل خانه را پژمرده کرد شب است و تاریک. باد خزان به تاراج خواهی چه آمده است. من تنها، گلی دارم بدست شوق او مرا از هر نیک و بد بس. من بدستم با شقایق ایستاده ام.
-
جایی میروم
1392/05/21 22:59
می روم میروم جائیکه... اسمش کجاست! تو روزی، می بینی، کجا را. می خوانی شعرهایش را. می دانی قصه هایش را. نه پشت دارد و نه رو عیان است در نهان به زیبائی یک زن. زن پیوسته است و فصل دارد لیک چهار وصل است بانو جائیکه با نقاب هم زیباست باحجاب هم باید، رخ نمود با عفاف هم باید، دامن گشود آنجا... کجاست.
-
قلم
1392/05/11 12:50
خزان، مرگ، در تاریکی شهر: زندگی می ماند، با شور یک شعر بد، خوب یا که شر و خیر
-
جیغ بنفش
1392/05/07 16:22
زخم ها باز آهسته دُم درآوردند زمانیکه ابلیس شاخ نمناک داشت عشق وارد پستوی شقایق شد زمانیکه آواز بغض بر گلو پژواک داشت لرزه افتاد بر اندام فقیر زمانیکه فقرغصه ی خوراک داشت روح آنی دمیده شد برتن خسته زمانیکه شاه کلید قصد افلاک داشت جیغ بنفش خموش ماند در کویر زمانیکه مغزبی سر هوای جوشاک داشت ما آمده ایم نگاه کنیم، دم...
-
بانو
1392/03/17 23:36
کجاست کتاب شعر بودن ات سالهاست که نیستی! رد پای من سراب نگاه توست بغض بیابان لبهای خشکیده من، که تو بدنبالش نیستی. بانو... تا وقتیکه طوفان شن رد پایم را نزده بیا
-
کشیده ی موج
1392/03/17 01:40
موج دریا، بلند چفته خفته در بستر دریا او درد مرا فهمیده اما نسنجیده است درد من قیاس فهم نیست مقیاس اقیانوس است تو کشیده ی موج را در کشتی می بینی و من در کشتیبان. لیک بی تو فانوس ما به دزدان دریایی چشمک میزند.
-
یک لحظه
1392/03/10 15:00
لحظه ها میروند فقط تو می مانی ومن این یک لحظه چقدر تماشائی خواهد بود